شمارش معکوس (3)
گل نازم فقط سه روز تا روز عزیز سه ساله شدنت باقی مونده . روزی که زیباترین و عزیزترین نعمت خدایی و جاودانه ترین عشق بعد از عشق به پدرت را با تمام وجودم احساس کردم ، مادرانگی هایم را برایت آغاز کردم و در عمیق ترین و سیاه ترین چشمهای دنیا دوباره زندگی را آغاز کردم . برایت و با وجودت خندیدم، برایت و با وجودت گریستم ، گریستم گاهی به دلیل شادیهایی که با وجود عزیزت آنها را درک کردم ، خندیدم به دلیل اولین گامهایی که برداشتی، گریستم برای بزرگ شدنت که گاهی با درد و سختی همراه بود و برایت همیشه زمزمه کردم که عزیزم بزرگ شدن برعکس دید عموم، گاهی اوقات خیلی سخت و طاقت فرساست مثل زمانی که دندانهایت یکی بعد از دیگری نیش میزد و تو با لثه هایت درگیر...
نویسنده :
سارا
11:31