راستینراستین، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

راستین عزیزترین پسر دنیا

دو سال و هفت ماهگى راستین عزیزم

دو سال و هفت ماهگیت مبارک گل عزیزم، ثمره عشق من و بابایی عاشقتم، روز ٧ دی ماه رفتیم تهران کلینیک، برای چکاب پیش دکترت خانم دکتر یاسمین ابطحی، خانم دکتر از روند رشد گل پسرم راضی بود و گفتند نسبت به دفعه قبل بهتر شده ولی باز هم zink plus رو برای شما تجویز کردن. اونجا از یه ماشین توی مطب خانم دکتر خوشت اومده بود و همه اش میگفتی ماشین رو بده و... تازگیها از بابایی خیلی تقلید میکنی و اینجا تا بابایی نشست روی مبل شما هم سریع تقلید کردی تازگیها تا بهت میگیم بالای چشمت ابروست بغض میکنی و گاهی اوقات هم قهر میکنی، یه مواقعی هم میری توی آشپزخونه و همه کشوها رو یکبار بازو بسته میکنی، اینجا هم اولین قهرته به همراه مراحل بغض و آشتی دوبار...
7 بهمن 1391

راستین و بقیه کارهاش در دو نیم سالگی

راستین موقع رفتن به پارک تند و تند میگه چرخشم ببر(از زبون مامان میگه) پسر گلم خیلی کاری شده حتی موقع بنزین زدن هم به بابایی کمک میکنه عزیزم پاستیل ها رو با رنگ لباسهات ست کردی؟ راستین موقع کار با کامپیوتر خیلی جدی میشه این کار رو خیلی دوست دارم مامان بزرگ و عمه منصوره مهمون ما بودن و عمه برای من استیکر لایتین مک کویین رو آورد که زدم به دیوار اتاقم راستین توی cd برنارد یاد گرفته که تایر دوچرخه اش رو باد کنه مثل عکس پایین این ماشینمو خیلی دوست دارم این هم جشنواره ماشینهای من. البته باید بگم خیلی از ماشینهامو چون شکسته ام اینجا نمی بینید. استعداد زیادی در شکستن ماشی...
25 دی 1391

دوسال و شش ماهگی گل باغ زندگی

دو و نیم سالگیت مبارک عزیز دلم. ماشاالله خیلی بزرگ و آقا شدی و من و بابایی به داشتنت خیلی خیلی افتخار میکنیم مرد کوچولوی من     یه روز جمعه که هوا خوب بود رفتیم پارک و راستین به پیشی ها شیر داد و پیشی هام ازش تشکر کردند این هم پیشی ها راستین چون خیلی کباب دوست داره موقع درست کردن کباب هم به بابایی خیلی کمک میکنه البته بابایی عزیز خیلی مراقب پسر گلشه که مبادا این کار براش خطری داشته باشه موقع بازی با مامانی سرشار از خنده میشی و قهقهه هایی که از ته دل میزنی روح مادرانه منو لبریز از عشق و محبت به روح پاک و معصومانه این موجود الهی میکند و  مرا تا عرش بالا می برد.   اینجا هم ...
10 دی 1391

یه ترس خوشگل و کوچیک

راستین بچه ی ترسویی نیست ولی نمیدونم چرا چند روز پیش از یه چیز کوچیک ترسید.         یه مگس اومده بود توی خونه و راستین برای اینکه اون رو از خودش دور کنه دستهاشو تکون داد و سریع دوید پشت سر من قایم شد و از جایی که پناه گرفته بود یواشکی اونو نگاه میکرد کلی به این کارش خندیدم . این عکس مگسه این هم آقا راستین که از پشت سر مامانی یواشکی نگاش میکنه به نگاهش و خنده زیرپوستیش دقت کنید ...
8 دی 1391

تولد دوسالگی راستین

گل نازم تولد دو سالگیت مبارک     تزیینات راستین خیلی توی عکس مشخص نیست، ببخشیدا نمیدونم چرا راستین توی تولدش نمی خواست عکس تکی بگیره، مثل عکس بالا   اینجا هم راستین داره فیلم و عکس تولدش رو چک میکنه کادوی مامان و بابا هم یه دوچرخه خوشگل بود که خودت انتخاب کردی و تمام زمانی که توی فروشگاه بودیم از لحظه ورود، سوار اون شدی و وقتی بابایی دید شما اون رنگ رو انتخاب کردی، همونو خرید که الان ازش عکس ندارم بعدا عکسش رو میذارم       ...
5 دی 1391

توجه (3)

سلام بازدیدکنندگان عزیز پست تولد دوسالگی راستین جدیدترین پست وبلاگم می باشد لطفا سربزنید
5 دی 1391

پسر عزیزم یلدات مبارک

راستین عزیزم امروز رفتیم خرید و بابایی به انتخاب خودت این ماشین رو به عنوان کادوی یلدات خرید. امیدوارم همیشه خوشحال و سرحال باشی و یلدات مبارک.   این هم دسرهای مامان برای شب یلدا ا   ببخشید که تزیینش نکردم چون وقت کم آوردم ولی فوق العاده خوشمزه ست راستین در حال پذیرایی کردن در شب یلدا این هم شیرین کاریهای راستین در شب یلدا که با کمک قالبهای ژله انجام داد ...
1 دی 1391

توجه (2)

با سلام  بازدیدکنندگان عزیز به پست دو سال و سه ماهگی هم سر بزنید چون جدیدترین پست این وبلاگه. ...
1 دی 1391

دو سال و سه ماهگی عزیز مامان و بابا

آقا راستین با پیشنهاد عمه منصوره می خواست پاهاشو توی سینک بذاره ولی کم کم همه بدنش داخل سینک رفت و مشغول آب بازی که خیلی هم عاشقشه، شد. مامان بزرگ که نگران سرماخوردن راستین بود و به مامانی می گفت راستین هم در جواب مامان بزرگ میگفت نگران نباشید، چرا نگرانی؟ اینجا هم وقتیه که راستین بعد از اینکه با بابایی به کارواش رفته بود، مشغول شستن ماشینش شد. اینجا هم راستین داره به مامانی کمک میکنه و ظرف میشوره  اینجا هم دقت میکنه ظرفه تمیز شده یا نه؟   ...
1 دی 1391