راستینراستین، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

راستین عزیزترین پسر دنیا

دو سال و نه ماهگی عزیز دل مامان و بابا

1392/1/21 13:37
نویسنده : سارا
1,874 بازدید
اشتراک گذاری

آخرین روز سال یعنی 28/12/1391 با هم رفتیم محل کار مامانی و اونجا با رها دختر همکار مامانی خیلی بازی کردی چند تا عکس ازتون گرفتم که اینجا برات میذارم.

اول که وارد واحد شدیم در مقابل ذوق همکارها شما مثل یه مرد جدی، خودتو گرفته بودی و هیچ عکس العملی نشون نمی دادی تا اینکه برات CD مستر بین رو گذاشتم و شما محو تماشای اون شدی و باز هم با اینکه حواست جمع اطراف بود به صحبتهای که توی محیط اطراف در مورد شما میشد واکنشی نشون نمی دادی. بعد با رها کمی مستر بین دیدید و میوه و شیر و... خوردید

و یه کمی هم سر ماشینت با رها بگو مگو کردید

و بعدش نمیدونم چطور از واحد آرشیو سر درآوردی و از زونکن ها...

اینجا هم راستین متفکر

و حالا شروع بازی و خنده و...

نمیدونم اینجا چی به هم می گفتید

قربون خنده های زیبا و چهره ی خوشگلت برمماچ

 رها رو اها صدا میکردی و وقتی که پیشت نبود می گفتی مامان اها کجاست؟ اها بیا

اینجا هم دارید عکسها رو توی گوشی مامان رها می بینید و نظر می دید

تازگیها میری روی بلندترین نقطه ی ماشینت می ایستی و انگشت سبابه ات رو به سمت آسمون میگیری و بلند میگی بادبانها رو بکشیییییییییییییییییید قربون کاپیتان کوچولوم برم که انقدر خلاقیت داره 

عزیزم خیلی خوش زبون و مودبی، شبها موقع خواب میری توی تختت و به من میگی شب بخیر خوابهای خوب ببینی و بعدش برام شعر علی کوچولو رو می خونی تا من هم برات بخونم وقتی میگم حسنی نگو بلا بگو رو برات بخونم؟ میگی نه حسنی بلا نخون بعد میگم راستین دویدم و دویدم به بادکنک رسیدم رو بخونم؟ میگی نه دویدم نخون بعد میگم راستین دویدم وکلاه رسیدم رو بخونم؟ میگی نه کلاه نمی خوادم و منظورت نمی خواهمه و من هم شعر علی کوچولو رو از اول تا آخر برات می خونم و تو هم کم کم خواب آلوده میشی و می خوابی

می خونی: علی کوچولو این مرد کوچک                    خونه در داره در خونه کلون داره

و من هم قربونت میرم و حسابی می بوسمت و تو غش غش می خندی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (12)

زرين
20 فروردین 92 9:09
واي واي واي. اين پسر چقدر خوشگله. دوست دارم بخورمش. يه بوس گنده از طرف من


مرسی عزیز دلم راستین هم یه بوس گنده و آبدار برات میفرسته
زرين
20 فروردین 92 9:12
حواسم نبود. اونوقت اين دخمل خوشگله كيه كه باعث شده راستين اينجوري شادي كنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


رها جون دخمل خوشگل همکار مامانیه
هما
20 فروردین 92 13:04
قربون اون خنده اش


فدایت
شادی
20 فروردین 92 19:36
به به چه ستی کردن این دو تا خوشگل. بوس برای راستین و دوست نانازش.


مرسی عزیزم
زرين
21 فروردین 92 12:54
جالبه، اول دفعه چه براي هم قيافه گرفتن


آره می بینی، اول داشتند شخصیت همدیگه رو بررسی می کردن
آزاده
21 فروردین 92 14:29
سارا جون سلام و خسته نباشی

واقعا" ممنونم که این عکسهای زیبا و به یاد موندنی رو از راستین و رها به یادگار گذاشتی .

کاش ما هم مثل بچه دنیای بی غل و غش و به دور از حاشیه داشتیم و فقط در افکار کودکی به سر می بردیم اونوقت زندگی جذاب تر و زیبا تر میشد مثل دنیای راستین و رها
سلام عزیزم
کاشکی اینطور بود، من هم فکر میکنم که از این عکسها خیلی خوششون بیاد رها رو ببوس
راستی مطمئنم وقتی بچه هامون بزرگ بشن خیلی از این عکسا خوششون بیاد .

با ز هم ممنون




عمه منصوره
23 فروردین 92 19:04



عمه منصوره
23 فروردین 92 19:08
راستین جونم خیلی دوستت دارم عاشقتم عزیزم فقط میتونم بگم ماشاا.. به این همه هوشو انرژی خلاقیتت قربونت بشم


مرسی عزیزم یه بوس گنده از طرف راستین
عمه منصوره
23 فروردین 92 19:10
پس چرا من هرچی پیام میدم نمیاد
مادام
24 فروردین 92 0:50



منا مامان امیرسام
28 فروردین 92 20:41
عززززیزم پس کارمند کوچولو شده بودی
خوش به حالت که یه دوست خوب چیدا کردی و کلی با هم بازی کردید
امیرسام هم شعر علی کوچولو رو خیلی دوست داره
بوووس برای راستین عزیزم


منا جون توی پست جدید شعری که خودش ساخته برات می نویسم
مامان محمدرهام جون
30 فروردین 92 10:01
راستین ورها،هردونازو دوست داشتنی وخوش تیپ عاشقتونم نینیهای خوش خندهذاستین جونم محمدرهام منم مثل خودت عاشق ماشینه


یه چیزی فراتر از عشقه این عشق به ماشین!!!