دو سال و چهار ماهگی گل پسرم
هفته دوم مهر ماه، رفتیم کیش.
راستین کمی سرماخوردگی داشت و من حسابی از دست این ویروس سمج که تقریبا دو هفته ای بود راستین رو گرفتار سرماخوردگی کرده بود، کلافه بودم. به هر حال با تمام تجهیزات (دارو و...) به این سفر رفتیم. خدا رو شکر تا به مقصد برسیم همه چیز خوب بود فقط راستین کمی بی تابی میکرد. وقتی رسیدیم هوا خیلی گرم بود و با هوای تهران خیلی اختلاف دما داشت راستین هم پشت سر هم می گفت هواپیما، و از دیدن این اجسام غول پیکر شاد و خندان و در عین حال متعجب بود.
از اونجا که راستین عاشق دریاست تا دریا رو دید گفت بریم دریا، ولی دریای جنوب بخاطر آهکی بودن ساحل و گرمای شدید هوا مثل دریای شمال راستین رو عاشق خودش نکرد. موهای راستین هم مثل بابایی عزیز توی هوای شرجی حسابی فر و خوشگل میشه.
این هم سندش
این هم سه تا از ژستهای خوشگل راستین کنار ساحل
یکی از تفریحات جالبی که تجربه کردی کشتی کف شیشه ای بود که ماهی ها و مرجانها و... رو می تونستی از کف کشتی ببینی و تا اونها رد میشدن میگفتی ماهی ماهی...
وقتی سوار کشتی شدیم بابایی بخاطر شما نگران بود که به طبقه بالا بره و می ترسید برای شما خطرناک باشه ولی تو نشون دادی که مرد شدی و خیلی آروم نشستی توی بغل بابایی و موقعی که کلی عروس دریایی از کنار کشتی رد میشد با تعجب و کنجکاوی به اونها نگاه میکردی و میگفتی این چیه؟
راستین توی یکی بازارها عاشق اتاق بازی اونجا شده بود و دلش نمی خواست از اونجا بیرون بیاد، من هم خیلی خوشحال شدم و با خیال راحت یه دل سیر خرید کردم بابایی توی اتاق بازی کلی ازت فیلم گرفته بود و شما فارغ از هر دغدغه ای با همه اسباب بازیها بازی میکردی. هرچند موسیقی متن این فیلم مذاکره تلفنی بابایی با رییس یکی از بانکها در مورد مسایل شرکت بود ولی بهرحال فیلم خوبی شده
علاقه عجیبی به ریختن کتابهات داری و روزی چند بار اونها رو پایین می ریزی و اونها رو وارسی میکنی، من فکر میکنم این کار علاقه ات به مطالعه رو نشون میده
به خالی کردن کشوها و کمدها هم علاقمندی
قیافه ی پیروزمند راستین توی این عکس دیدنیه
چند روز بعد موهای راستین رو کوتاه کردیم و فر خوشگل موهاش رفت، آقا راستین مثل یه مردددددد روی صندلی آرایشگاه نشست و تا آخر کار آروم بود من و بابایی حسابی تعجب کرده بودیم، خلاصه راستین از این امتحان هم سربلند بیرون اومد این هم اولین عکست بعد از کوتاه کردن موهاته.
این هم وقتیه که راستین سعی میکنه از مامان موقع صحبت تلفنی تقلید کنه