راستینراستین، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 22 روز سن داره

راستین عزیزترین پسر دنیا

راستین به دنیا اومد

عزیزم اینجا کمتر از یکساعت عمر داشتی راستین با حس کنجاوی بی نهایتش اطرافش رو تماشا میکرد   امروز 7 تیر ماه 1389 ساعت 5 صبح از خواب بیدار شدم هر چند انگار اصلا نخوابیده بودم استرس داشتم ولی از اینکه میتونستم تا چند ساعت دیگه روی ماهت رو ببینم خیلی خوشحال بودم بهر حال با بابایی و مامان جون و مامان بزرگ رفتیم بیمارستان. چه روز زیبایی بود بالاخره بعد از کمی معطلی خلاصه ساعت 10 صبح به سمت اتاق عمل رفتم نمیدونم چرا گریه ام گرفته بود هنوز هم دلیلش رو نمیدونم دکتر بیهوشی فکر میکرد ترسیدم ولی خودم میدونستم از خوشحالی زیاده. خلاصه لحظه آخر بابایی رو دیدم و دلم آروم گرفت و حدودا نیم ساعت بعد صدای گریه تو رو شنیدم و اینکه یکی از پرس...
25 آذر 1391

توجه

با سلام خدمت بازدیدکنندگان عزیز براساس تصمیمی که قبلا اعلام کرده بودم(تصمیم مامان سارا) اعلام میکنم جدیدترین پست این وبلاگ دو سال و چهار ماهگی گل پسرم می باشد که خواهشمندم به این پست هم سری بزنید با تشکر     ...
24 آذر 1391

دو سال و چهار ماهگی گل پسرم

هفته دوم مهر ماه، رفتیم کیش. راستین کمی سرماخوردگی داشت و من حسابی از دست این ویروس سمج که تقریبا دو هفته ای بود راستین رو گرفتار سرماخوردگی کرده بود، کلافه بودم. به هر حال با تمام تجهیزات (دارو و...) به این سفر رفتیم. خدا رو شکر تا به مقصد برسیم همه چیز خوب بود فقط راستین کمی بی تابی میکرد. وقتی رسیدیم هوا خیلی گرم بود و با هوای تهران خیلی اختلاف دما داشت راستین هم پشت سر هم می گفت هواپیما، و از دیدن این اجسام غول پیکر شاد و خندان و در عین حال متعجب بود. از اونجا که راستین عاشق دریاست تا دریا رو دید گفت بریم دریا، ولی دریای جنوب بخاطر آهکی بودن ساحل و گرمای شدید هوا مثل دریای شمال راستین رو عاشق خودش نکرد. موهای راستین هم ...
22 آذر 1391

دو سال و پنج ماهگی راستین

اینجا مکان مورد علاقه راستین برای خوابیدنه و من فکر میکنم که چون راستین گرماییه از خوابیدن روی سرامیکها لذت میبره. آقا راستین خیلی ماست دوست داره تا جایی که....   پسر گلم یه کم بد غذا و کم اشتها شده که البته بابایی با ترفندهای بسیار، غذاشو بهش میده. قصه راستین و باب اسفنجی یه روز دوست مامانی(سمیه جون) برای آقا راستین استیکر باب اسفنجی رو خرید و مامانی هم اون رو به دیوار اتاق راستینی زد و از اونجایی که راستین به باب علاقه زیادی داره بعد از دیدن اون، روی دیوار اتاقش اینطور عکس العمل نشون داد و در آخر هم اومد بغل مامانی تا دستش بهش برسه.  در زیر جدیدترین کاردستی یا  ...
20 آذر 1391

یازده ماهگی راستین

      لطفا سایز موز رو با قد و هیکل راستین مقایسه کنید تا شعر تاب تاب عباسی رو می خونم غش غش می خندی و سمت تاب میری. یکی از کارهای جالبی که انجام میدی اینه که صدای خنده رو تقلید میکنی و من رو به خنده میندازی و همینکه ساکت میشم دوباره تکرار میکنی تا دوباره بخندم و در ادامه خودت هم به خنده من می خندی .عاشق گوشی موبایلی و برای خودت آهنگ میذاری، خورن و جویدن کنترل تلویزیون یکی از علاقه مندیهاته و من مجبورم همه اش کنترل رو بشویم که خدای ناکرده شما بیمار نشی.   وقتی کتونی پات میکنم سعی میکنی چسب اونها رو باز کنی وقتی نمی تونی اونها رو گاز می گیری. خودت رو داخل ملحفه می پیچونی و تقریبا خودت رو سر کار میذاری و ...
20 آذر 1391

عکس آتلیه 2.5 ماهگی راستین

دوستهای عزیز با عرض پوزش عکسهای آتلیه دو و نیم ماهگی راستین رو پیدا نمی کنم  و فعلا عکسهای زیر رو می گذارم تا برم از عکاسی دوباره بگیرمشون. ...
15 آذر 1391