راستین مرد می شود
من و راستین، بعد از میلاد او دو روز بیمارستان بودیم و مامان و بابا تصمیم گرفتند که روز دوم آقا راستین ختنه بشه، عزیزم وقتی ساعت ١٠ صبح ٨ تیر ماه یعنی دقیقا ٢٤ ساعت بعد از به دنیا اومدن عزیز دلم، گوش سپرده بودم تا صدای گریه ات را از بابت این عمل بشنوم، نمیدونم صدای تو بود یا نه، ولی با اولین گریه آشنایی که شنیدم روحم و احساسم به سمت تو پرواز کرد و قلبم از سینه بیرون زد که مبادا پسرم دردی احساس کرده باشه ولی با این فکر که بچه ها یکماه اول زندگیشون درد رو کمتر احساس می کنند، خودم رو راضی می کردم. وقتی پرستار تو رو توی بغلم گذاشت تمام نوازش و احساس مادرانه ام را به سوی وجود عزیزت روانه کردم و در آغوشم فشردمت تا همانطور که آرام با چشمان زیبایت...
نویسنده :
سارا
14:20